شان، شوهر آنا هنگام دویدن در پارک مرکزی سکته می کند و می میرد. پس از گذشت ده سال، در جریان یک مهمانی خانوادگی ناگهان سرو کله ی پسرکی ده ساله پیدا می شود که ادعا می کند شان است، همان شوهر آنا که ده سال پیش درگذشته بود...
داستان فیلم در مورد زنی است که احساس می کند پسر 9 ساله اش را گم کرده است، در حالی که تمام اطرافیان حتی شوهرش وجود فرزند او را انکار می کنند و بر این باورند که او این بچه را در خیالات خود ساخته است...
اوایل دهه ی 1950، اوج دوره ی قدرت کمیته ی بررسی فعالیت های ضد امریکایی «سناتور مکارتی». استاد تاریخ هنر، «کاترین واتسن» (رابرتس) از کالیفرنیا به دانشکده ی ولزلی در نیوانگلند می رود. اما خیلی زود متوجه می شود که برخلاف انتظارش، آن بنیاد دانشگاهی معتبر در محافظه کاری غوطه ور است و یک انگشتر نامزدی به انگشت دختری جوان، بیش از تحصیل و آموزش درست و کامل، اهمیت دارد…
موضوع این سریال در مورد مباحثی است که در کوهستان بروکبک یا Rent اتفاق می افتد و در آن شهر فرشتگانی از آسمان می آیند . البته این سریال به مباحث بسیار زیادی مثل کومونیست ،ایدز و مخصوصا مرگ به گونه ای بسیار عمیق و شاعرانه پرداخته است .دیالوگ ها بسیار نغز و شاعرانه نوشته شده اند و سرشار است از ارایه های ادبی...این سریال به طرفداران بازی های آل پاچینو پیشنهاد می شود چون در این سریال بازی این بازیگر به اوج خود رسیده است .سریالی بسیار زیبا که در آن آل پاچینو نقش یک وکیل ایدزی ناجوانمرد که اعمال غیر انسانی انجام می دهد را بازی می کند
"پل ویتی" اواخر دوران محکومیت خود را در زندان می گذارند. ماموران اف.بی.آی او را زیر نظر دارند و متوجه می شوند او که روزی خطرناک ترین گانگستر نیویورک بوده اکنون وضعیت روانی عجیبی دارد. اداره اف.بی.آی تصمیم می گیرد با دکتر "سوبول" مشورت کند. از سوی دیگر "سوبول" نیز خودش مشکلاتی دارد. پدرش بتازگی فوت کرده و این مسئله او را دچار یک بحران هویت نموده که هم در زندگی شخصی و هم حرفه ای اش تاثیر گذاشته است. بعلاوه او می داند همسرش "لورا" از اینکه "بن" دوباره "پل" را وارد زندگیشان کند بسیار خشمگین خواهد شد...
*
نسخه دوبله پارسی "اونو تحلیلش کن" (بهرام زند، ناصر طهماسب، نگین کیانفر، ناصر نظامی، الیزا اورامی، امیر صمصامی، منوچهر زنده دل و...) | سینک اختصاصی
"وینسنت لامارسا"، که پدرش در دهه 1950 به جرم ربودن یک کودک اعدام شده، بزرگ شده و به عنوان افسر پلیس مشغول بکار می شود اما مدت کمی بعد متوجه می شود پسرش یک قاتل است...
یک نوجوان دبیرستانی خجالتی و ترسو بعد از اینکه توسط یک عنکبوت جهش یافته گزیده میشود، خصوصیاتی همانند عنکبوت ها در بدن خود مشاهده می کند. بعد از حادثه غم انگیزی که برای خانواده اش رخ می دهد، او تصمیم می گیرد از این توانایی های منحصر به فردش، همانند قهرمانها در مقابل انسان های شرور استفاده کند.
"کریستوفر مارشال" (فاینز) مردی با تربیت اشرافی است که خیال دارد سناتور شود. او یک روز در هتل با "ماریزا ونچورا" (جنیفر لوپز)، خدمتکاری که لباس زن ثروتمندی را به تن کرده، روبه رو می شود و به او دل می بازد. در حالی که «ماریزا» همان زنی نیست که "کریستوفر" تصور می کند.
ریاضی دان معروف، "جان فوریس نش جونیر" (راسل کرو) با "آلیشیا" (جنیفر کانلی) ازدواج کرده است و زندگی خوشی دارد. تا این که "ویلیام پارچر" (اد هریس) مأمور سیا به سراغش می رود و می خواهد در زمینهی فعالیت های رمز گشایی به کارش بگیرد و از آن به بعد است که زندگیاش تبدیل به یک کابوس می شود...
نیویورک، قرن بیست و یکم. دغدغه ی موفقیت در کار چنان ذهن «کیت مکی» (رایان) را اشغال کرده که دیگر فرصتی برای عشق و عاطفه برایش نمانده است. محبوب سابق او «استوارت» (شراییر) که دانشمندی نابغه است، پنجره ای رو به زمان باز می کند و در نتیجه «لیوپولد» (جکمن)، اشراف زاده ی بریتانیایی، به زمان حال منتقل شود. چندی نمی گذرد که «کیت» و «لیوپولد» به یک دیگرعلاقه مند می شوند.
*
نسخه دوبله پارسی Directors Cut (موسسه قرن 21) بدون حذفیات اضافه شد | سینک اختصاصی
بازرس بیمه، «بریگز» (آلن)، را شعبده بازی به نام «وولتن» (استیرز) هیپنوتیسم می کند و به او دستور می دهد تا از خانه ی ثروتمندانی که خود «بریگز» سیستم حراستی شان را طراحی کرده، سرقت کند.
*
نسخه دوبله پارسی "نفرین عقرب یشمی" (زنده یاد اصغر افضلی، مینو غزنوی، میثم نیکنام و...) | سینک اختصاصی
در حالی که در روز کریسمس که همه مشغول خرید لباسها و وسایل نو هستند «جاناتان» و «لیلی» به طور تصادفی با هم آشنا می شوند و با هم به خرید سال نو می پردازند. اما جاناتان در طی همین آشنایی کوتاه به لیلی علاقه مند می شود و از او می خواهد که اسمش و آدرسش را برای دوستی نزدیکتر به او بگوید اما لیلی که دختری انگلیسی و زیبا است به جاناتان این قول را می دهد که اگر در شهر به این بزرگی باز هم به صورت اتفاقی یکدیگر را دیدیم این رابطه دوستی ادامه دارد. از قرار ماجرا در همان شب کریسمس دوباره به طور تصادفی جاناتان، لیلی را در یکی از فروشگاه های شهر لس آنجلس می بیند و حالا است که خوشبختی و بخت و اقبال در این شب رویایی برای این دو زوج رقم می خورد...