در سال 1966، دختری فراری بنام «کریستن» بعد از به آتش کشیدن یک خانه، دستگیر و در بیمارستان روانی بستری می شود. ماجرا از جایی آغاز می شود که کریستن در زیر دوش، روح زنی را می بیند و بعدا در میابد که او «آلیس لی هادسون» انترن نابکار سابق بیمارستان است که از مدتی پیش گم شده بود.
در ایالت کارولینای جنوبی در سال 1776 ، بنجامین مارتینِ کشاورز هفت فرزند داشت. گابریل فرزند بزرگ او بر خلاف میل پدرش به نیروی ارتش می پیوندد. گابریل پس از زخمی شدن در نبرد به خانه برمی گردد و در این هنگام جنگ به داخل کشور و ایالت آنها کشیده می شود و سربازان دشمن به خانه ی آنها هجوم می آورند و پس از کشتن سربازان زخمی پناهنده در منزل بنجامین ، فرزند او را نیز به عنوان فراری دستگیر کرده و در حال بردن او به همراه خود برای اعدام هستند که در این حین توماس پسر دوم بنجامین برای نجات برادر خود با دشمن درگیر می شود. یکی از افسران ارشد او را به ضرب گلوله به قتل می رساند و این شروع نبرد بنجامین با انگلیسی ها است...
دختری به نام شیزوکو که عاشق مطالعه کردن است روزی متوجه میشود تمام کتابهایی که برای مطالعه از کتابخانه گرفته است، قبلا توسط پسری به نام سیجی آماساوا خوانده شده، در نتیجه شیزوکو تصمیم میگیرد به دنبال او برود و بعد از اتفاقاتی که میافتد او با پدربزرگ آماساوا آشنا میگردد و این آشنایی سبب میشود شیزوکو هدف واقعیاش را از زندگی بشناسد. کشفی که زندگی او را به طور کامل تغییر خواهد داد…
داستان در مورد یک پزشک مشهور است که چیزی از روابط اجتماعی نمی داند. او مریض ها را به خاطر پیشرفت دانش پزشکی (خودش) درمان میکند و اصلا به خوب شدن مریض اهمیت نمیدهد.از روش های درمان عجیب اصلا ابایی ندارد روش هایی که شاید باعث مردن مریض شود. البته جدا از این مسایل او از هوش بالایی برخوردار است و یک نکته دیگر هم اینکه او کلا یه نمای متفاوت با بقیه ی دکتر ها دارد او در انتخاب همکاراش هم سلیقه عجیبی دارد یکی را به خاطر زیباییش و یکی دیگه را به خاطر سوئ پیشینه اش استخدام کرده و ….